داستان كوتاه2(جديد)
نوشته شده توسط : عليرضا

خب بچه ها ديگه وقت تمومه.خانم معلم اين راگفت ومشغول جمع اوري برگه ها شد ام وقتي به ميز سوسن رسيد ديد او كاملا خواب است در حالي كه فقط پاسخ سوال اول را نوشته.عصباني شد وخواست فرياد بزند كه مريم همسايه ديوار به ديوار سوسن گفت:خانم اجازه سوسن واسه اين كه از رياضي بيست بگيره ديشب تا صبح نخوابيد.خانم معلم به پاسخ سوال اول نگاه كرد دقيق و درست بود به ارامي برگه را از زير سر سوسن بيرون كشيد و زيرش نوشت بيست!




:: بازدید از این مطلب : 258
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : دو شنبه 26 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: